هويدا : دختر خودمان بود؛ شوهرش داديم!
هويدا : دختر خودمان بود؛ شوهرش داديم!
هويدا : دختر خودمان بود؛ شوهرش داديم!
9 دی - جزيره بحرين و چندجزيره كوچك اطراف آن، مجموعا 694 كيلومتر مربع وسعت دارد و در جنوب خليج فارس واقع شده است. اين جزيره، همواره تاريخ، جزئي از ايران شمرده ميشد. در دوره ساسانيان، بخشي از قلمرو اين دولت بود. در سده اخير هم حتی به رغم ضعف دولت مركزي و گسترش نفوذ استعمار پير از كمپاني هند شرقي به خليج فارس، بحرين، هیچگاه از پاره تن ايران جدا نبود.
در دوره زنديه، نادر شاه كوشيد، نيروي دريايي مقتدري در خليج فارس ايجاد كند. در دوره قاجاريه، نفوذ تجاري و فرهنگي ايران حتي بر سواحل شرقي آفريقا نيز گسترده بود. يكي از دختران فتحعليشاه قاجار، براي مردم فقير تانزانيا، ابنيهاي چون مسجد و حمام ساخت.
با بسط نفوذ انگليسيها در خليج فارس، آنها برخي جزاير را نيز اشغال كردند و با تحريك برخي از شيوخ محلي آنان را به عنوان حاكم منصوب خويش براي اين مناطق مورد شناسائي قرار دادند.
اما در سال 1914م بحرين، رسما تحت قيموميت انگليس قرار گرفت. اين اقدام با اعتراض دولت قاجار مواجه شد.
پس از جنگ دوم، و در نتيجه تضعيف انگليس، اين كشور تصميم گرفت با استقرار دولتهاي دستنشانده در اطراف خليج فارس، هزينههاي سنگين حاكميت مستقيم خود بر اين منطقه را كاهش دهد. به همين دليل، قرار شد اتحاديهاي شامل شيخنشينهاي حاشيه جنوبي خليج فارس تشكيل شود. در اين ميان چند شيخنشين، "امارات متحده عربي" را تشكيل دادند ولي قطر و كويت رويكرد استقلالي را در پيش گرفتند. با اين حال مساله بحرين همچنان لاينحل ماند.
تا آن زمان بحرين، برپايه هيچ قرارداد و پيمان رسمي از ايران جدا نشده بود و حتي در دوران نخستوزيري دكتر اقبال در لايحه بودجه كل كشور، «استان چهاردهم ايران» شمرده ميشد. رفت و آمد ايرانيان به بحرين و بحرينيها به ايران، نيازي به گذرنامه نداشت و رواديد نميخواست و حتي بهاي تمبر پست از ايران به بحرين نيز همانند بهاي تمبر پست براي پاكتهاي شهري داخلي ايران حساب ميشد. اما انگليسيها با انفكاك بحرين، ميخواستند نفوذ ايران در كرانه جنوبي خليج فارس را محدود كنند. بنابراين كوشيدند به خواسته خود صورت قانوني بدهند.
از سوي دولت ايران هم "خسرو افشار" مأمور گفتگو و برنامهريزي با ويليام لوس شد. آنها ميخواستند به نوعي اين ماجرا را سر و سامان بدهند كه در ميان مردم ايران اعتراض وسيعي شكل نگيرد. بنابراين تصميم گرفتند در اقدامي شبه دموكراتيك و يك «همهپرسي» نظر مردم بحرين را جويا شوند و چنانچه آنها خواهان استقلال بودند، ايران اعلام كند كه از ادعاي مالكيت بر بحرين چشمپوشي ميكند و بازهم در رويكردي دموكراتيك موضوع را به راي مجلس شوراي ملي بگذارد.
پس از اين طراحي "دنيس رايت" سفير انگليس در ايران با محمدرضا پهلوي ديدار كرد و توافقنامهاي را با وي امضا نمود. بديهي بود كه نمايندگان مجلس كه براساس اراده شخص شاه به پارلمان راه يافته بودند نيز به تجزيه بحرين از كشور راي ميدادند.
سپس وقتي خبرنگاري از او پرسيد: «اگر مردم بحرين رأي به جدا شدن از ايران بدهند، آيا ميپذيريد؟» شاه آشكارا حمايت خود را از تجزيه بخشي از كشور اعلام داشت و گفت: «من كه نميتوانم در كنار هر يك از مردم بحرين يك سرباز بگمارم كه شورش نكنند!! ايران مايل نيست براي حل مسئله به زور توسل جويد و اگر مردم بحرين نخواهند به ايران ملحق شوند، ما اعمال زور نخواهيم كرد(!)»
پس از چراغ سبز شاه، "ويتوريو گيچاردي" رييس دفتر اروپايي سازمان ملل، به نمايندگي از "اوتانت" دبير كل اين سازمان به بحرين رفت و طي يك سلسله اقدامات صوري مدعي شد كه از مردم بحرين همه پرسی كرده و آنها به استقلال سرزمينشان راي دادهاند. همه پرسي مورد ادعاي گيچاردي در واقع يك نظرخواهي از شيوخ چند طايفه ساكن در بحرين بود كه همگي بيش از شاه ايران، سرسپرده انگليس بودند.
گيچاردي، نتيجه گفتگوها و ديدارهايش با چند تن از شيوخ بحرين را كه فاقد مشروعيت قانوني و اعتبار از لحاظ حقوق بينالملل بود به نام «نتيجه همهپرسي» اعلام كرد. كافي است همين اقدام انگليسيها و سازمان ملل را با آنچه در انگليس ميگذرد مقايسه كنيم. اسكاتلند، ولز و ايرلند، قرنهاست با وجود مخالفت طولاني مردم اين كشورها، تحت سلطه حاكميت انگليس قرار دادند و هيچگاه لندن، نه تنها همانند آنچه در بحرين اتفاق افتاد از متنفذين اين كشورها براي استقلال، نظرخواهي نكرده است، بلكه با تحقير شخصيت و فرهنگ ملي مردم اين كشورها، با شدت كشتار آزاديخواهان ايرلندي و اسكاتلندي را ادامه ميدهد.
دولت هويدا پس از اين اقدامات، نخستين دولتي بود كه استقلال بحرين را به رسميت شناخت و از تقديم يك كرسي در سازمان ملل به دولت بحرين استقبال كرد!
اسدالله علم، در خاطرات خود تصريح ميكند: «عصري سفير آمريكا را خواستم پيش من آمد. مدتي از سياست شاهنشاه و Statesmanship [دولت مردي] معظمله در خصوص مسئله بحرين تعريف كرد...»(همان. ص 391) علم چند روز بعد در خاطراتش مينويسد: «[اعليحضرت] فرمودند مسئله بحرين دارد حل ميشود. با كمال آقايي و بزرگواري فرمودند: "حالا كه [فقط] من و تو هستيم، آيا فكر ميكني در آينده ما را خائن خواهند گفت، يا چنانكه معتقدم و اكثر سياستمداران دنيا هم معتقدند، من كه حاضر به حل مسئله بحرين شدم، خواهند گفت كار بزرگي انجام داديم و اين منطقه از دنيا را از شرّ كشمكشهاي پوچ و بالنتيجه نفوذ كمونيسم نجات داديم؟" عرض كردم... اين جزيره را بر فرض كه به تصرف در ميآورديم، يك دردسر دائمي و... هميشگي[بود]...» (همان. ص395)
/ع
اخراج پرتغاليها
در دوره زنديه، نادر شاه كوشيد، نيروي دريايي مقتدري در خليج فارس ايجاد كند. در دوره قاجاريه، نفوذ تجاري و فرهنگي ايران حتي بر سواحل شرقي آفريقا نيز گسترده بود. يكي از دختران فتحعليشاه قاجار، براي مردم فقير تانزانيا، ابنيهاي چون مسجد و حمام ساخت.
چشم طمع روباه پير
با بسط نفوذ انگليسيها در خليج فارس، آنها برخي جزاير را نيز اشغال كردند و با تحريك برخي از شيوخ محلي آنان را به عنوان حاكم منصوب خويش براي اين مناطق مورد شناسائي قرار دادند.
پيمان با اجنبي؛ اتحاديه ناتمام!
اما در سال 1914م بحرين، رسما تحت قيموميت انگليس قرار گرفت. اين اقدام با اعتراض دولت قاجار مواجه شد.
پس از جنگ دوم، و در نتيجه تضعيف انگليس، اين كشور تصميم گرفت با استقرار دولتهاي دستنشانده در اطراف خليج فارس، هزينههاي سنگين حاكميت مستقيم خود بر اين منطقه را كاهش دهد. به همين دليل، قرار شد اتحاديهاي شامل شيخنشينهاي حاشيه جنوبي خليج فارس تشكيل شود. در اين ميان چند شيخنشين، "امارات متحده عربي" را تشكيل دادند ولي قطر و كويت رويكرد استقلالي را در پيش گرفتند. با اين حال مساله بحرين همچنان لاينحل ماند.
جدايي نامشروع
تا آن زمان بحرين، برپايه هيچ قرارداد و پيمان رسمي از ايران جدا نشده بود و حتي در دوران نخستوزيري دكتر اقبال در لايحه بودجه كل كشور، «استان چهاردهم ايران» شمرده ميشد. رفت و آمد ايرانيان به بحرين و بحرينيها به ايران، نيازي به گذرنامه نداشت و رواديد نميخواست و حتي بهاي تمبر پست از ايران به بحرين نيز همانند بهاي تمبر پست براي پاكتهاي شهري داخلي ايران حساب ميشد. اما انگليسيها با انفكاك بحرين، ميخواستند نفوذ ايران در كرانه جنوبي خليج فارس را محدود كنند. بنابراين كوشيدند به خواسته خود صورت قانوني بدهند.
رايزنيهاي ويليام لوس با دربار پهلوي
از سوي دولت ايران هم "خسرو افشار" مأمور گفتگو و برنامهريزي با ويليام لوس شد. آنها ميخواستند به نوعي اين ماجرا را سر و سامان بدهند كه در ميان مردم ايران اعتراض وسيعي شكل نگيرد. بنابراين تصميم گرفتند در اقدامي شبه دموكراتيك و يك «همهپرسي» نظر مردم بحرين را جويا شوند و چنانچه آنها خواهان استقلال بودند، ايران اعلام كند كه از ادعاي مالكيت بر بحرين چشمپوشي ميكند و بازهم در رويكردي دموكراتيك موضوع را به راي مجلس شوراي ملي بگذارد.
پس از اين طراحي "دنيس رايت" سفير انگليس در ايران با محمدرضا پهلوي ديدار كرد و توافقنامهاي را با وي امضا نمود. بديهي بود كه نمايندگان مجلس كه براساس اراده شخص شاه به پارلمان راه يافته بودند نيز به تجزيه بحرين از كشور راي ميدادند.
خاطرات خندهدار علم
تقديم بحرين در سفر به هندوستان
سپس وقتي خبرنگاري از او پرسيد: «اگر مردم بحرين رأي به جدا شدن از ايران بدهند، آيا ميپذيريد؟» شاه آشكارا حمايت خود را از تجزيه بخشي از كشور اعلام داشت و گفت: «من كه نميتوانم در كنار هر يك از مردم بحرين يك سرباز بگمارم كه شورش نكنند!! ايران مايل نيست براي حل مسئله به زور توسل جويد و اگر مردم بحرين نخواهند به ايران ملحق شوند، ما اعمال زور نخواهيم كرد(!)»
نقض ادعاي شاه با دخالت در امور عمان
پس از چراغ سبز شاه، "ويتوريو گيچاردي" رييس دفتر اروپايي سازمان ملل، به نمايندگي از "اوتانت" دبير كل اين سازمان به بحرين رفت و طي يك سلسله اقدامات صوري مدعي شد كه از مردم بحرين همه پرسی كرده و آنها به استقلال سرزمينشان راي دادهاند. همه پرسي مورد ادعاي گيچاردي در واقع يك نظرخواهي از شيوخ چند طايفه ساكن در بحرين بود كه همگي بيش از شاه ايران، سرسپرده انگليس بودند.
خفقان در بحرين؛ همهپرسي صوري!
گيچاردي، نتيجه گفتگوها و ديدارهايش با چند تن از شيوخ بحرين را كه فاقد مشروعيت قانوني و اعتبار از لحاظ حقوق بينالملل بود به نام «نتيجه همهپرسي» اعلام كرد. كافي است همين اقدام انگليسيها و سازمان ملل را با آنچه در انگليس ميگذرد مقايسه كنيم. اسكاتلند، ولز و ايرلند، قرنهاست با وجود مخالفت طولاني مردم اين كشورها، تحت سلطه حاكميت انگليس قرار دادند و هيچگاه لندن، نه تنها همانند آنچه در بحرين اتفاق افتاد از متنفذين اين كشورها براي استقلال، نظرخواهي نكرده است، بلكه با تحقير شخصيت و فرهنگ ملي مردم اين كشورها، با شدت كشتار آزاديخواهان ايرلندي و اسكاتلندي را ادامه ميدهد.
مشروعيتسازي براي انفكاك بحرين
دختر خودمان بود!
دولت هويدا پس از اين اقدامات، نخستين دولتي بود كه استقلال بحرين را به رسميت شناخت و از تقديم يك كرسي در سازمان ملل به دولت بحرين استقبال كرد!
تلاش براي مطيع ساختن مردم
اسدالله علم، در خاطرات خود تصريح ميكند: «عصري سفير آمريكا را خواستم پيش من آمد. مدتي از سياست شاهنشاه و Statesmanship [دولت مردي] معظمله در خصوص مسئله بحرين تعريف كرد...»(همان. ص 391) علم چند روز بعد در خاطراتش مينويسد: «[اعليحضرت] فرمودند مسئله بحرين دارد حل ميشود. با كمال آقايي و بزرگواري فرمودند: "حالا كه [فقط] من و تو هستيم، آيا فكر ميكني در آينده ما را خائن خواهند گفت، يا چنانكه معتقدم و اكثر سياستمداران دنيا هم معتقدند، من كه حاضر به حل مسئله بحرين شدم، خواهند گفت كار بزرگي انجام داديم و اين منطقه از دنيا را از شرّ كشمكشهاي پوچ و بالنتيجه نفوذ كمونيسم نجات داديم؟" عرض كردم... اين جزيره را بر فرض كه به تصرف در ميآورديم، يك دردسر دائمي و... هميشگي[بود]...» (همان. ص395)
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}